-
عاشق شدن
چهارشنبه 10 فروردین 1401 05:45
در عشق نه شکست وجود دارد نه پیروزی همین کافیست که تو عاشق شدهای أنیس منصور مترجم : سعید هلیچی
-
اینکه جان تو هستم
چهارشنبه 10 فروردین 1401 05:40
مىگفتى : شبت خوب جانِ من بیشتر از خوب بودنِ شب اندیشهى اینکه جانِ تو هستم در من ریشه مىکرد و سبز می شد اُزدمیر آصف مترجم : سیامک تقیزاده
-
چشم هایت
چهارشنبه 10 فروردین 1401 05:35
چشمهایت زیبا و غمیناند چشمهایت پیادهروی بارانخوردهی وداعاند عدنان الصائغ مترجم : صالح بوعذار
-
تمام سهمم از بهشت
چهارشنبه 10 فروردین 1401 05:30
من تمام سهمم از بهشت و حوریانش را داده ام که تو را بگیرم حالا تنها در جهنم نشسته ام که بیایی افشین یداللهی
-
در همه چیز زیباش باش
چهارشنبه 10 فروردین 1401 05:25
در همه چیز زیباش باش در دوستی ات عشقت اخلاقت رفتارت حتی در دوری زیبا باش غسان کنفانی مترجم : سپیده متولی
-
وقتی می گویی نرو
چهارشنبه 10 فروردین 1401 05:20
وقتی می گویی نرو از آنگاه که می گویی بیا بیش تر دوستت دارم نمی دانم و هرگز هم نخواهم فهمید نرو از بیا چرا اینگونه محزون تر است حسن آذری
-
مرا تصور کن
چهارشنبه 10 فروردین 1401 05:15
مرا تصور کن در خیال خودت بالاتر از قطره های باران و برایم در چهره ی ماه داستانی عاشقانه بنویس و بگذارم ستاره یی نیلگون باشم در شب های تاریک ات و بر سینه ات بفشار مرا وقتی خطر فریب ام می دهد من در عشق تو کودک هستم کودکی که نمی خواهد به بزرگ شدن فکر کند جورج جریس فرح مترجم : الهام صالحی
-
تو که یک گوشه چشمت غم عالم ببرد
چهارشنبه 10 فروردین 1401 05:10
تو که یک گوشه چشمت غم عالم ببرد حیف باشد که تو باشی و مرا غم ببرد نیست دیگر به خرابات خرابی چون من باز خواهی که مرا سیل دمادم ببرد حال آن خسته چه باشد که طبیبش بزند زخم و بر زخم نمک پاشد و مرهم ببرد پاکبازی که تو خواهی نفسی بنوازیش نه عجب باشد اگر صرفه ز عالم ببرد آنکه بر دامن احسان تواش دسترسی است به دهان خاکش اگر...
-
در آغاز سال دوستت دارم
چهارشنبه 10 فروردین 1401 05:05
در آغاز سال دوستت دارم همچنان که در پایان سال عشق بزرگتر از همه ی زمان هاست همچنان که وسیع تر از همه ی مکان هاست برای همین است که دوست دارم به همدیگر بگوییم عشق مبارک می پرسی در سال جدید چه می خواهم ؟ چه سوال کودکانه ای می پرسی چطور نمی دانی چه می خواهم ؟ من تنها تو را می خواهم که با رگ و جانم پیوند خورده ای این هدایا...
-
باز آمدم باز آمدم از پیش آن یار آمدم
چهارشنبه 10 فروردین 1401 05:00
باز آمدم باز آمدم از پیش آن یار آمدم در من نگر در من نگر بهر تو غمخوار آمدم شاد آمدم شاد آمدم از جمله آزاد آمدم چندین هزاران سال شد تا من به گفتار آمدم آنجا روم آنجا روم بالا بدم بالا روم بازم رهان بازم رهان کاینجا به زنهار آمدم من مرغ لاهوتی بدم دیدی که ناسوتی شدم دامش ندیدم ناگهان در وی گرفتار آمدم من نور پاکم ای...
-
عشق من به تو
دوشنبه 1 فروردین 1401 05:45
بانوی من بیهوده ست آنچه مینگارم احساسم از زبانم و از صدایم وز حنجره ام فراتر است آنچه می نگارم بیهوده ست تا وقتیکه واژههایم از لبانم پهناورتر است منزجرم از همه نگاشته هایم مشکل من مشکل من تویی برای اینکه عشق من به تو بیان ناشدنی است برآن شدم که سکوت پیشه کنم والسلام نزار قبانی مترجم : مهدی سلمانیان
-
یک لحظه عشق
دوشنبه 1 فروردین 1401 05:40
یک لحظه عشق تمامِ یک عمر انتظار را توجیه میکند احلام مستغانمی مترجم : احمد دریس
-
پنهان کردن بیفایدهست
دوشنبه 1 فروردین 1401 05:35
پنهان کردن بیفایدهست آدمی وقتی عاشق میشود چنان خواب که از چشمان کودکی جاریست نگاهش همهچیز را لو میدهد نیهات بهرام مترجم : سیامک تقیزاده
-
اختیاری ندارم
دوشنبه 1 فروردین 1401 05:30
اختیاری ندارم تو آفتابی و قلبام گلِ آفتابگردانی دیوانه عدنان الصائغ مترجم : محمد حمادی
-
عشق تو آفتاب است
دوشنبه 1 فروردین 1401 05:25
عشق تو آفتاب است آنگاه که درونام طلوع میکنی و میبینمت آن هنگام هم که میروی نمیبینمت سایهی تنم میشوی و ابر خیالم پابهپایم راه میافتی و همراهام میشوی شیرکو بیکس مترجم : فریاد شیری
-
من مست صدای توام
دوشنبه 1 فروردین 1401 05:20
من مست صدای توام صدای تو که در اینجا پژواک مییابد فقدان بار سنگینی است بر دوش و زندگی دوزخی است نفرینشده پیش از این چه سخت باور داشتم تو بازمیگردی آنا آخماتووا مترجم : آزاده کامیار
-
ما که عشق آشناییم
دوشنبه 1 فروردین 1401 05:15
ما که عشق آشناییم از یادت نبردهایم تو هم از یادمان مبر جز تو در عرصهی خاک کسی نداریم مگذار سرد شویم هر روز و از هرکجا که شد نشانهای از حیات به ما ده دیرتر از کنج بیشهای در جنگل خاطرهها ناگهان پیدا شو دست بهسوی ما دراز کن و نجاتمان بده ژاک پره ور مترجم : احمد شاملو
-
دوباره عشق دوباره هوا دوباره نفس
دوشنبه 1 فروردین 1401 05:10
دوباره عشق دوباره هوا دوباره نفس دوباره عشق دوباره هوی دوباره هوس دوباره ختم زمستان دوباره فتح بهار دوباره باغ من و فصل تو نسیم نفس دوباره باد بهاری همان نه گرم و نه سرد دوباره آن وزش مِیخوش آن نسیم ملس دوباره مزمزهای از شراب کهنهی عشق دوباره جامی از آن تند تلخوارهی گس دوباره هم سفری با تو تا حوالی وصل دوباره...
-
مرا به خاک نسپارید بسوزانید
دوشنبه 1 فروردین 1401 05:05
مرا به خاک نسپارید بسوزانید شاعری که چون من در همهی مدت زندگانیاش سوخته باید چنان بمیرد که زندگی کرده است باید پیکرش در میان شعلهها همراه با آخرین تشنج درهمبپیچد مرا به خاک نسپارید بسوزانید نمیخواهم که در تابوتی زندانی شوم اما میخواهم آتش مرا به همراه برد میخواهم که آتش با هجومی مرا از جا بردارد مرا به خاک...
-
چه شود به چهره زرد من ، نظری برای خدا کنی
دوشنبه 1 فروردین 1401 05:00
چه شود به چهره زرد من ، نظری برای خدا کنی که اگر کنی همه درد من ، بیکی نظاره دوا کنی تو شهی وکشور جان تورا ، تو مهی و ملک جهان تورا زره کرم چه زیان تو را که نظر بحال گدا کنی زتو گر تفقد و گر ستم ، بود این عنایت و آن کرم همه از تو خوش بود ای صنم چه جفا کنی چه وفا کنی تو کمان کشیده ودر کمین ، زنی ار به تیرم ومن غمین همه...
-
شهادت میدهم
جمعه 20 اسفند 1400 05:45
شهادت میدهم که عشق مانند مرگ است میآید وقتی که منتظر عشق نیستیم محمود درویش مترجم : هانیه رجبی
-
معجزه عشق
جمعه 20 اسفند 1400 05:40
اما اگر هیچ چیز نتواند ما را از مرگ برهاند لااقل عشق ما را از زندگی نجات خواهد داد پابلو نرودا مترجم : بابک زمانی
-
حرفهایی هست که نمیتوانم بگویم
جمعه 20 اسفند 1400 05:35
حرفهایی هست که نمیتوانم بگویم شاید روزی آنها را برایت رقصیدم چون میترسم با کلمات از عهده بیانشان برنیایم نیکوس کازانتزاکیس مترجم : محمد قاضی کتاب زوربای یونای
-
در چشمانم خیره نشو
جمعه 20 اسفند 1400 05:30
در چشمانم خیره نشو تو خوب می دانی چه اندازه عاشق توام شاید در این نظاره کردن ها تیر عشقی به سویت پرتاب کنم کژال ابراهیم خدر مترجم : بابک صحرانورد
-
زبان سکوت
جمعه 20 اسفند 1400 05:25
از لحظهی آغازینی که دل به تو بستم بر آن بودم که زبانهایِ سکوت تو را بیاموزم که بیصدا با تو سخن بگویم آیا صدای مرا میشنوی ؟ غادة السمان مترجم : سعید هلیچی
-
دلم برایت تنگ شده
جمعه 20 اسفند 1400 05:20
دلم برایت تنگ شده باید ببینمت باید صدایت را بشنوم بشنوم که صدایم می زنی که اسم مرا با تاکید بر زبان می آوری باید بشنوم که می خندی که زندگی را دوست داری که سختی ها را به هیچ می گیری که دوری برایت معنی ندارد باید صدای کفشهایت را بشنوم آن وقار و آرامش نهفته در هر قدمت را وقتی به دیدارت می آیم و می خواهم مرا به نام بخوانی...
-
باور دارم اگر بمیرم
جمعه 20 اسفند 1400 05:15
باور دارم اگر بمیرم و تو بر لبهای بیجان من بوسه دهی آن دو گوی مدور که اینک سرد و خاموش و بیاعتنا به دنیا و مافیها به کُنجی نشستهاند با نفسِ گرم تو به جنبش میآیند و زندگی از تبعیدگاهاش در جزایر مرگ به جسم بازمیگردد و بار دیگر چون خون در رگهای من جاری میشود ماری اشلی تاونزند شاعر آمریکایی مترجم : حسین الهی...
-
مرگ در قالب روزی دگر است
جمعه 20 اسفند 1400 05:10
در بیابان فراخی که از آن می گذرم پای سنگین کسی در دل شب با من و سایه من همسفر است چون هراسان به عقب می نگرم هیچ کس نیست به جز باد و درخت که یکی مست و یکی و بی خبر است خاطر آشفته زخود می پرسم که اگر همره من شیطان نیست کیست پس این که نهان از نظر است ؟ پاسخی نیست ، بیابان خالی است کوه در پشت درختان ، تنهاست و آنچه من می...
-
شعر خوب
جمعه 20 اسفند 1400 05:05
شعر خوب آتشین است چون بوسه بُران ، چون تیغ غرنده ، چون تندر جهان را به روشنایی ناکجاآباد میبرد چشمها را بازتر گوشها را تیزتر دل را گشادهتر میکند نوشداروییست برای فرومایگی ، یاوهگویی ، بیخردی گزافهگویی ، خوگرفتگی ، بزدلی ، تنهایی ، یکنواختی دلواپسی و سرمای زمستان چارلز دوکال مترجم : مودب میرعلایی
-
عشقت چو درآمد ز دلم صبر بدر شد
جمعه 20 اسفند 1400 05:00
عشقت چو درآمد ز دلم صبر بدر شد احوال دلم باز دگر باره دگر شد عهدی بد و دوری که مرا صبر و دلی بود آن عهد به پای آمد و آن دور به سر شد تا صاعقه عشق تو در جان من افتاد از واقعه من همه آفاق خبر شد تا باد دو زلفین تو را زیر و زبر کرد از آتش غیرت دل من زیر و زبر شد در حسرت روزی که شود وصل تو روزی روزم همه تاریک بر امید مگر...