ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
برف خیال تو
در دستهای دوستی من
بیش از دمی نماند
ای روح برفپوش زمستان
پنداشتم که پیک بهاری
پیراهنت به پاکی صبح شکوفههاست
پنداشتم که میرسی از راه
فرخندهتر ز معنی الهام
در لفظ زندگانی من ، خانه میکنی
پنداشتم که رجعت سالی
از بعد چهار فصل
با بعثت خجستهی خورشید
در شام جاهلیت یلدا
اما ، تو فصل پنجم عمر دوبارهای
ای روح سردمهر زمستان
دیگر از آن طلوع طلایی چه مانده است
جز این غروب زرد ؟
روز خوشی که دیدم آیا به خواب بود ؟
شب با هزار چشم
خندد به من که : خواب خوشی بود روز تو
روزی که شمع مرده در آن آفتاب بود
نادر نادرپور