ای کعبهٔ من در سرای تو

ای کعبهٔ من در سرای تو
جان و تن و دل مرا برای تو

بوسم همه روز خاکپایت را
محراب منست خاکپای تو

چشم من و روی دلفریب تو
دست من و زلف دلربای تو

مشک‌ست هزار نافه بت‌رویا
در حلقهٔ زلف مشکسای تو

دل هست سزای خدمت عشقت
هر چند که من نیم سزای تو

بیگانه شدستم از همه عالم
تا هست دل من آشنای تو

چندانکه جفا کنی روا دارم
بر دیده و دل کشم جفای تو

در عشق تو از جفا نپرهیزد
آن دل که شدست مبتلای تو

ای جان جهان مکن به جای من
آن بد که نکرده‌ام به جای تو

سنایی غزنوی

چترهای کاغذی

باید به چشم هایم نگاه کنی
این شعرها
هرچقدر هم خوب باشند
نمی توانند دلتنگی ام را
بیان کنند
چترهای کاغذی
زیر باران
دوام نمی آورند

محسن حسینخانی

بدون چتر

من فقط در کوچه ای بن بست
در روزی بارانی
بدون چتر تو را ملاقات خواهم کرد
بدون چتر در زیر باران
تا تو اشکهایم را نبینی
در کوچه ای بن بست
که گریزی از اینهمه بیتابی
عاشقانه مرا نداشته باشی

نسرین بهجتی