ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
سنتورها ، عودها ، ویلن ها ، عودها
در دلشان ساز می زنند
تا به محض رسیدنت
خود به صدا درآیند
ای بهار
سرمنشأ بی پایانت کجاست
تا نوشان نوشان بیایم
و در منزلت آرام گیرم
پل هایت کجاست
تا از تلاطم این برف بگذرم
جاده ها
به نیت دیدنت
راهی شهرها می شوند
نمی یابندت ، دور می شوند
کندویت کجاست
تا زنبورانم
از شکوفه گیلاست پر کنند
سوزن بارانت کجاست
تا زخم زمستانم را بدوزم
من به بوی تو برخاستم
و از حرارت بیداری دارم کور می شوم
شادی هایت را
بر صورت من بریز فروردین من
و اضافه هایش را
پست کن برای کسی که بهاری ندارد
شمس لنگرودی