ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
بسان گرگ ها در فصل های خشک
همه جا می روییدم
باران را دوست می داشتیم
پاییز را می پرستیدیم
و حتی روزی هم
به فکر آن افتادیم
نامه تشکرآمیزی به آسمان بفرستیم
و جای تمبر را
به جای آن برگ پاییزی بچسبانیم
ما باور داشتیم که کوه ها فناپذیرند
دریاها فتاپذیرند
تمدن ها فناپذیرند
عشق ، اما می ماند
و ناگه جدا شدیم
او کاناپه های بلند را دوست داشت
و من کشتی های بلند را
او شیفته نجوا وآه کشیدن ها در قهوه خانه ها بود
و من عاشق پریدن وفریاد کشیدن در خیابان ها
با این حال
بازوانم در امتداد هستی
در انتظار اوست
محمد الماغوط
مترجم : غسان حمدان