ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
این منم در آینه ، یا تویی برابرم ؟
ای ضمیر مشترک ، ای خودِ فراترم
در من این غریبه کیست ؟ باورم نمی شود
خوب می شناسمت ، در خودم که بنگرم
این تویی ، خود تویی ، در پسِ نقابِ من
ای مسیح مهربان ، زیر نامِ قیصرم
ای فزونتر از زمان ، دورِ پادشاهی ام
ای فراتر از زمین ، مرزهای کشورم
نقطه نقطه ، خط به خط ، صفحه صفحه ، برگ برگ
خط رد پای توست ، سطرسطر دفترم
قوم و خویش من همه از قبیله ی غم اند
عشق خواهر من است ، درد هم برادرم
سالها دویده ام از پی خودم ، ولی
تا به خود رسیده ام ، دیده ام که دیگرم
در به در به هر طرف ، بی نشان و بی هدف
گم شده چو کودکی در هوای مادرم
از هزار آینه تو به تو گذشته ام
می روم که خویش را با خودم بیاورم
با خودم چه کرده ام ؟ من چگونه گم شدم ؟
باز می رسم به خود ، از خودم که بگذرم ؟
دیگران اگر که خوب ، یا خدا نکرده بد
خوب من چه کرده ام ؟ شاعرم که شاعرم
راستی چه کرده ام ؟ شاعری که کار نیست
کار چیز دیگری است ، من به فکر دیگرم
قیصر امین پور