ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
هوسم کن
تمامم کن
اسرافم کن
فدایم کن
طلبم کن
فراچنگام آور
مهارم کن
پنهانم کن
میخواهم از آنِ کسی باشم
میخواهم از آنِ تو باشم
زمان ، زمان توست
و من
آن گریزپای دردمند
که از هر آنچه در راهاش آید برمیجهد
اما زمان ، زمان توست و من آن را به یقین میدانم
زمان آنکه هستیام قطرهقطره بر جان تو تراود
زمان آنهمه محبتی که هیچگاه بروزش ندادهام
زمان آن سکوتها که از هر چه واژه عاریاند
زمان تو ، طلوع خون که اندوه به رگانام ریخت
زمان تو ، نیمه شبی واهشته که بر من رفت
از خود برهانم
از جان خود آزاد کن مرا
من آنام که مینالد
که میسوزد
که رنج میبرد
من آنام که برمیتازد
میخروشد
میخواند
نه من این من را نمیخواهم