ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
تو کیستی ؟
تو را نمی شناسم
چهره تو را
کجا دیده ام ؟
کسی شبیه تو را
دوست داشته ام
اما
فراموشم کرد
تو را فراموش کرده ام
برای چه برگشته ای ؟
مرا به حال خویش
رها کن
جز سرشک چشم هایم
از تو
نصیبی ندارم
کسی را که دوست داشته ام
انتظار داشتم
که مرا
دوست بدارد
اما رهایم کرد و
به من
خیانت کرد
زخم عمیقی بر من زد و رفت
تو را
با درد و مشقت
فراموش کردم
تو را بخدا
مرا از آزارهایت ، خلاص کن
من از او
آرامشی ندیدم
از او
نصیبم
فقط درد و غم بود
وقتی تو را
دیدم
انگار مرگم فرا رسید
وقتی
چشم های تو را
دیدم
بغض گلویم را فشرد و گریستم
چرا آمدی ؟
چه چیزی تو را
به آمدن مجاب کرد ؟
این قلبم
قلبی را که تو بر آن زخم زدی
همچنان زخمش
تازه است و هنوز درد می کشم
احمد المیالی
ترجمه : صالح بوعذار