ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
خدایا
به چه عشق میورزیم وقتی عاشق میشویم ؟
به نور موحش زندگی
یا به نور مرگ ؟
دنبال چه میگردیم ؟
چه مییابیم ؟ عشق ؟
عشق کیست ؟ زنیاست با ژرفایش ؟
گلهای سرخ و آتشفشانهایش ؟
یا این خورشید سرخ با خون متلاطمام
وقتی غرقه میشوم در اعماقش تا آخرین ریشهها ؟
شاید ملعبهای بیش نباشد همهچیز خدایا
و نه زنی هست و نه مردی :
تنها تنی تنهاست از آنِ تو
پراکنده در ستارگان زیبایی
در ذرات گریزان ابدیتی مشهود
که در آن جان میدهم خدایا
در این نبرد
از آمدن و رفتن به میانشان
در خیابانها
از توان عشق ورزیدن به سیصد زن
در یک زمان
چرا که همیشه محکومام به فنا در یک تن
همین تن
همین و تنها همین تن
که عطیهی تو بود
در آن بهشت کهن
گونزالو روخاس
مترجم : محسن عمادی